سراب از خون میگرید به شب باران انسانی..
سگ کاخ ستم تشنه سراغ خانه می گردد,
مبادا از فریب او.. وفای کوچه لب گویی,
که فقر خواب ناچاری خیالی از طلا دارد..
ز ترس خواب سرمایه, ستم, اری, خدا دارد..
به جرم این خیال خوش, سکوت یار دشنام است,
در این تهمت روای عشق.. شرف بی قید هر نام است,
شبی در اوج اندوهم.. خدا را صد قسم دادم, اگر خوابی بگو یا رب.. و گرنه باش فریادم..!
فریب و اتش گول است, به شهوت عشق مقبول است, خدایا ساده بنویسم..! جهان در گردش پول است,
شاعر, مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0